جدول جو
جدول جو

معنی ترشی او - جستجوی لغت در جدول جو

ترشی او
آب ترش، آب ترشی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترش رو
تصویر ترش رو
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، سخت رو، گره پیشانی، بداغر، تیموک، اخم رو، عبوس، متربّد، زوش، روترش، دژبرو، تندرو، عابس، بداخم، عبّاس برای مثال مبر حاجت به نزدیک ترش روی / که از خوی بدش فرسوده گردی (سعدی - ۱۱۳)، اگر حنظل خوری از دست خوش خوی / به از شیرینی از دست ترش روی (سعدی - ۱۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
(تُ / تُرُ)
در تداول عوام، جمع واژۀ ترشی. رجوع به ’مفرد و جمع’ محمد معین چ دانشگاه صص 100- 101 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترشیحات
تصویر ترشیحات
جمع ترشیح
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست ترشی ها آچار خوان ها به رسم غزنین روان شد از برگان و نخچیر و ماهی و آچار و نان های یخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترش رو
تصویر ترش رو
((تُ رْ یا رُ))
بدخو
فرهنگ فارسی معین
ترش مزه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی آش آش ترش
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتع، دره، چشمه و پلی سر راه گلندرود نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی تند، بوی عرق و چربی بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آب خورشت
فرهنگ گویش مازندرانی
تش او
فرهنگ گویش مازندرانی